
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۲۳۱۸
۱
مرگ عاشق بی شمار آن سیمبر دارد به یاد
رشته بسیار این عقد گهر دارد به یاد
۲
با دل چون موم، شمع انجمن افروز ما
یک جهان پروانه بی بال و پر دارد به یاد
۳
قسمت آزادگان از عمر باشد بیشتر
سرو بی بر صد درخت پرثمر دارد به یاد
۴
هر کف پوچی ز دریای پرآشوب جهان
چون حباب و موج، صدتاج و کمر دارد به یاد
۵
با بزرگان کاوش بیجا ندارد عاقبت
کوهکن بسیار ازین کوه و کمر دارد به یاد
۶
بیدلان از چین ابرو دست و پا گم می کنند
کشتی ما پر ازین موج خطر دارد به یاد
۷
عقل می داند قدیم این خاکدان را، ورنه عشق
بارها افلاک را زیر و زبر دارد به یاد
۸
دل نمی سوزد به داغ دردمندان چرخ را
بیستون پر لاله خونین جگر دارد به یاد
۹
تشنه از موج سراب افزون درین دامان داشت
صائب این سرچشمه روشن گهر دارد به یاد
تصاویر و صوت


نظرات