
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۲۳۲۵
۱
از حریم ما سخن چین چون سخن بیرون برد؟
باد نتوانست نکهت زین چمن بیرون برد
۲
شمع را خاکستر پروانه اینجا سرمه داد
کیست راز عشق را از انجمن بیرون برد؟
۳
در به روی طوطیان آیینه از زنگار بست
این سزای آن که از خلوت سخن بیرون برد
۴
پرتو لعل لب او گر نیفروزد چراغ
راه نتواند تبسم زان دهن بیرون برد
۵
دولت تردامنان پا در رکاب نیستی است
زود شبنم رخت هستی از چمن بیرون برد
۶
شمع تر کرد از عرق پیراهن فانوس را
کیست تا پروانه را از انجمن بیرون برد؟
۷
سرمه خط خامشی گرد لب ساغر کشید
تا مباد از مجلس مستان سخن بیرون برد
۸
هر که می خواهد شود فکر جهانگردش غریب
به که چون صائب گرانی از وطن بیرون برد
تصاویر و صوت

نظرات