
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۲۳۶۰
۱
روزه نزدیک است می باید کلوخ انداز کرد
زاهدان خشک را رندانه از سر باز کرد
۲
تا رگ ابر بهار و رشته باران بجاست
چنگ عشرت را به قانون می توانی ساز کرد
۳
گلعذاران از هوا گیرند چشم پاک را
پیش شبنم بی تکلف گل گریبان باز کرد
۴
نیست ممکن تا به دامان قیامت دوختن
بر گریبانی که زور عشق دست انداز کرد
۵
داشت بی شیرازه آزادی پر و بال مرا
جمع خود را کبک من در چنگل شهباز کرد
۶
نخل نورس در زمین پاک قامت می کشد
دامن مریم مسیحا را فلک پرواز کرد
۷
نیست کار هر کسی دل را مصفا ساختن
باخت چشم آن کس که این آیینه را پرداز کرد
۸
وعده دیدار را محشر نقاب دیگرست
گر به قدر حسنخواهی بر اسیران ناز کرد
۹
لوح تعلیم است صائب سینه روشندلان
صحبت آیینه طوطی را سخن پرداز کرد
تصاویر و صوت


نظرات