
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۲۳۶۸
۱
سیل اشک من بساط سبزه را پامال کرد
گوشمال ناله من بلبلان را لال کرد
۲
التفاتی هست با نازک خیالان حسن را
ساغر خود را هلال از مهر مالامال کرد
۳
عندلیب ما زقید بیضه تا آزاد شد
در دبستان قفس مشق شکست بال کرد
۴
در حریم کعبه فانوس، دیگر ره نیافت
تا صبا خاکستر پروانه را پامال کرد
۵
شکوه بیطاقتان یاقوت را سازد کباب
لعلش از آتش زبانیهای ما تبخال کرد
۶
خنده ات مهر خموشی بر لب پیمانه زد
چشم شوخت شیشه آتش زبان را لال کرد
۷
صائب از چشم و دلم افتاد ماه و آفتاب
تا به صید من نگاه گرم او اقبال کرد
تصاویر و صوت

نظرات