
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۲۳۸۰
۱
عمرها مشق جنون هر کس که چون مجنون نکرد
از خط دیوانی زنجیر سر بیرون نکرد
۲
جامه سرگشتگی بر قامت من راست است
گردباد این رقصها در دامن هامون نکرد
۳
بیغمی روی مرا بر روی آتش داشته است
باده گلرنگ رخسار مرا گلگون نکرد
۴
عمرها با دختر رز همدم و همخانه بود
زندگانی کس به حکمت همچو افلاطون نکرد
۵
زیربار منت زلفش همین شمشاد نیست
سرو بی تحریک قدش مصرعی موزون نکرد
۶
در چنین فصلی که آتش سر برون آرد زسنگ
عندلیب ما سر از کنج قفس بیرون نکرد
۷
دست از ویرانی من پستی طالع نداشت
تا غبار دل مرا هم کسوت قارون نکرد
تصاویر و صوت

نظرات