
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۲۳۸۸
۱
عیبجو چندان که عیب از ما به در میآورد
غیرت ما زور بر کسب هنر میآورد
۲
یک دل آگاه گمراهان عالم را بس است
کاروانی را به منزل راهبر میآورد
۳
لطف عام او عجب دارم نصیب من شود
با چنین بختی که از دریا خبر میآورد
۴
شد برومند از سر منصور چوب خشک دار
در چه موسم نخل ما یارب ثمر میآورد؟
۵
میبرد چندان که از هوشم دو چشمِ مست او
موکشانم باز آن موی کمر میآورد
۶
سیرچشمان را غرض از جمع دنیا ترک اوست
سکته بهر پشت کردن رو به زر میآورد
۷
هرکه چون غواص میسازد نفس در دل گره
صائب از دریا برون عقد گهر میآورد
تصاویر و صوت


نظرات