صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۲۴۱۳

۱

از گرفتاری دلم فارغ زپیچ و تاب شد

ناله زنجیر، خوابم را صدای آب شد

۲

کوته است از حرف خاموشان زبان اعتراض

ایمن از تیغ است هر خونی که مشک ناب شد

۳

جهل دارد همچنان خم در خم عصیان مرا

گر به ظاهر قامت خم گشته ام محراب شد

۴

با فقیران دست در یک کاسه کردن عیب نیست

بحر با آن منزلت همکاسه گرداب شد

۵

چون رگ سنگ است اهل درد را بر دل گران

در میان زخمها زخمی که بی خوناب شد

۶

شرم هیهات است خوبان را سپرداری کند

هاله نتواند حجاب پرتو مهتاب شد

۷

گر برآرد می زخود پیمانه ما دور نیست

پنجه مرجان نگارین در میان آب شد

۸

فکر من صائب جهان خاک را دل زنده کرد

این سفال خشک از ریحان من سیراب شد

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد سوم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۵۸
دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خاط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور  ج ۲ - صائب تبریزی - تصویر ۲۱

نظرات