صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۲۴۲۲

۱

بس که دل افسرده زین دریای پرنیرنگ شد

چون صدف هر قطره آبی که خوردم سنگ شد

۲

تا رهم در عالم بی منتهای دل فتاد

آسمان چون حلقه فتراک بر من تنگ شد

۳

بوریای فقر پیش مردم بالغ نظر

از شکوه بی نیازیهای من اورنگ شد

۴

داشت چون طوطی نهان در زنگ، خودبینی مرا

چشم پوشیدم ز خود، آیینه ام بی زنگ شد

۵

خاکیان را رحمت حق می کند پاک از گناه

سیل با دریا به اندک فرصتی یکرنگ شد

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد سوم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۶۲
دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خاط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور  ج ۲ - صائب تبریزی - تصویر ۳۴

نظرات