
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۲۴۶
۱
در گذر ای آسمان از وادی آزار ما
شیشه خود را مزن بر سنگ بی زنهار ما
۲
ناتوانانیم، اما کار چون بر سر فتد
دود برمی آورد از مغز آتش خار ما
۳
لشکر خواب گران را قطره آبی بس است
برحذر باش از شبیخون دل بیدار ما
۴
نیست از مردی، رساندن خانه ما را به آب
عالمی آسوده اند از سایه دیوار ما
۵
صائب از بالین ما دشمن چسان خوشدل رود؟
سنگ را در گریه آرد ناله بیمار ما
تصاویر و صوت

نظرات