
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۲۴۶۱
۱
از حجاب عشق دل از وصل او نومید ماند
روی مه ناشسته در سرچشمه خورشید ماند
۲
عمر کوته می شود از دستگیری پایدار
در بساط زندگانی خضر از آن جاوید ماند
۳
بیقراری خاک را وقت است بردارد زجای
بس که در زیر زمین دلهای پرامید ماند
۴
از اثر دور نکونامان نمی گردد تمام
در جهان از فیض جام آوازه جمشید ماند
۵
ناخن تدبیر سر از کار ما بیرون نبرد
زیر ابر تیره پنهان این هلال عید ماند
۶
حسن نتوانست کردن خط مشکین را علاج
آخر این ابر تنک بر چهره خورشید ماند
۷
صائب از داغ عزیزان خضر روز خوش ندید
وای بر آن کس که در قید جهان جاوید ماند
تصاویر و صوت

نظرات