صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۲۴۷۵

۱

عشق بالا دست وجان بیقرارم داده اند

ساغر لبریز و دست رعشه دارم داده اند

۲

آفتاب عالم افروزم که از بیم گزند

نیل چشم زخم ازین نیلی حصارم داده اند

۳

از سر هر خار صد زخم نمایان خورده ام

تا دم جان بخش چون باد بهارم داده ام

۴

گرچه چون مژگان تهیدستم زاسباب جهان

همتی چون گریه بی اختیارم داده اند

۵

چون نباشم منفعل از صورت کردار خویش؟

با همه زشتی دوصد آیینه دارم داده اند

۶

گر ببازم هر دو عالم را پشیمان نیستم

بوالعجب دست و دلی در این قمارم داده اند

۷

چون گذارم دامن بی اعتباری را زدست؟

من که عمری خاکمال اعتبارم داده اند

۸

از رگ من نیشتر بی رنگ می آید برون

تنگ چشمان جهان ازبس فشارم داده اند

۹

نزل خاصان است درد و داغ این مهمانسرا

با چه استحقاق داغ بی شمارم داده اند؟

۱۰

کار من صائب چنین از بدگمانی درهم است

ورنه در روز ازل سامان کارم داده اند

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور ج ۱ - صائب تبریزی - تصویر ۶۸۳
دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد سوم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۸۷

نظرات