
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۲۴۷۶
۱
منت ایزد را که طبع بی نیازم داده اند
جان آگاه و زبان نکته سازم داده اند
۲
گرچه دست و دامنم خالی است از نقد مراد
گوهر بی قیمتی چون امتیازم داده اند
۳
کوتهی چون ناله نی نیست درانداز من
در خراش سینه ها دست درازم داده اند
۴
گشته ام صد پیرهن نازکتر از موی میان
آتشین رویان زداغ از بس گدازم داده اند
۵
در شکارستان عالم مدتی چون شاهباز
بسته ام چشم طمع، تا چشم بازم داده اند
۶
از گریبان دو عالم دست کوته کرده ام
تا به کف سر رشته زلف درازم داده اند
تصاویر و صوت


نظرات