
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۲۴۸۷
۱
دوربینانی که در پرداز دل کوشیدهاند
چهره صبح قیامت را همین جا دیدهاند
۲
از دو چشم دوربین در زندگی روشندلان
در ترازوی قیامت خویش را سنجیدهاند
۳
نیستند از فکر صید خلق غافل زاهدان
گربه ظاهر دیده چون باز از جهان پوشیدهاند
۴
کثرت خلق است از وحدت حجاب دیدهها
از علم غافل ز گرد لشکری گردیدهاند
۵
بوته از بهر گداز خویش سامان دادهاند
سادهلوحانی که همچون مه به خود بالیدهاند
۶
نیست در روی زمین یک کف زمین بیانقلاب
وقت آنان خوش که در زیر زمین خوابیدهاند
۷
میکند زیر و زبر صائب خزان در یک نفس
برگ عیشی را که چون گل خلق بر هم چیدهاند
تصاویر و صوت

نظرات