صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۲۴۹۰

۱

تا برون آمد به سیر ماه آن مشکین کمند

بر فلک ماه تمام از هاله شد زناربند

۲

وعده لطف و پیام بوسه ای در کار نیست

می کند مکتوب خشکی زخم ما را خشک بند

۳

سردمهری لازم چرخ کبود افتاده است

برف هرگز کم نمی گردد ازین کوه بلند

۴

ای که می خواهی برآیی چون مسیحا بر فلک

نیست غیر از رخنه دل راه این بام بلند

۵

از ته دل گوش کن ای آتش سوزان، که من

در بساط زندگی یک ناله دارم چون سپند

۶

صحبت نیکان، بدان را چون تواند کرد نیک؟

تلخی از بادام نتوانست بیرون برد قند

۷

سیل را خاشاک در زنجیر نتواند کشید

رهروان عشق را دنیا نگردد پای بند

۸

زلف صائب بر دل خونبار من رحمی نکرد

از غبار خط مگر این زخم گردد خشک بند

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد سوم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۹۳

نظرات