
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۲۵۰۵
۱
با لب خاموش هر کس غوطه در خون می زند
بوسه چون ساغر بر آن لبهای میگون می زند
۲
نیست لیلی را بغیر از پرده دل محملی
در بیابان قطره بیهوده مجنون می زند
۳
گوشه گیری شهپر پرواز باشد فکر را
جوش صهبا در خم خالی فلاطون می زند
۴
سرو را هر چند آورده است زیر بال و پر
همچنان قمری زکوکو نعل وارون می زند
۵
مهر خاموشی مرا دلسرد از گفتار کرد
تب به یک تبخال از تن خیمه بیرون می زند
۶
می کند بیدار صائب فتنه خوابیده را
کوته اندیشی که بر دشمن شبیخون می زند
تصاویر و صوت

نظرات