
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۲۵۰۹
۱
می پرستان در بهشت نقد ساغر می کشند
دور گردان انتظار آب کوثر می کشند
۲
خود حسابان از کتاب و از حساب آسوده اند
ساده لوحان انتظار صبح محشر می کشند
۳
حسن را با بی سروپایان بود روی نیاز
ذره ها از پنجه خورشید ساغر می کشند
۴
خامشان را هست در میخوارگی ظرف دگر
ماهیان از بی زبانی بحر بر سر می کشند
۵
غافل از شیرینی گفتار خود افتاده اند
طوطیان از ساده لوحی ناز شکر می کشند
۶
پاکبازانی که دست از رشته جان شسته اند
بی تکلف بحر را چون موج در بر می کشند
۷
می رسانند از دل دریا به ساحل نامه ها
موجها گاهی زدست بحر اگر سر می کشند
۸
چون صدف لب پیش ابر نوبهاران باز کن
کآبرو را با گهر اینجا برابر می کشند
۹
حسن عالمسوز را بی پرده دیدن مشکل است
شعله رویان روغن از چشم سمندر می کشند
۱۰
در ترازو عارفان را نیست صائب سنگ کم
کعبه و بتخانه را اینجا برابر می کشند
تصاویر و صوت


نظرات