صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۲۵۱۹

۱

رخنه سیل اشک من در سد اسکندر کند

خون گرمم ریشه در فولاد چون جوهر کند

۲

مهر خاموشی چه سازد با دل بیتاب من؟

سنگ خارا را شرار شوخ من مجمر کند

۳

از حدیث تلخ ناصح شد گرانتر خواب من

بادبان را کشتی پربار من لنگر کند

۴

حاصل تن پروری غیر از گداز روح نیست

چربی پهلوی گوهر رشته را لاغر کند

۵

مبتلای شش جهت را چاره جز تسلیم نیست

رخنه زور نقش هیهات است در ششدر کند

۶

سینه چون بی آرزو شد روضه جنت شود

دل چو گردد آب، کار چشمه کوثر کند

۷

ناقصان را خلق خوش سازد ز ارباب کمال

در نظرها عیب خامی را هنر عنبر کند

۸

آرزوی آب حیوانش شود صورت پذیر

روی در آیینه زانو گر اسکندر کند

۹

حرص صائب تلخ دارد زندگانی را به مور

ورنه اکسیر قناعت خاک را شکر کند

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد سوم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۱۰۷
دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خاط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور  ج ۲ - صائب تبریزی - تصویر ۹۱

نظرات