
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۲۵۲۸
۱
مطربی خواهم که مست از نغمه سازم کند
هر قدر کز خویش افتم دور آوازم کند
۲
فکر آغاز و غم انجام تا کی، می کجاست؟
تا دمی آسوده از انجام و آغازم کند
۳
در دل آیینه تاریک من خورشیدهاست
چشم می بازد سبکدستی که پردازم کند
۴
بوی گل را غنچه نتواند نهان در پرده داشت
آسمان کی می تواند منع پروازم کند؟
۵
جوش دریا کم نمی گردد ز سرپوش حباب
مهر خاموشی چه با اشک سبکتازم کند؟
۶
در لباس زنگ آزادم زصد نادیدنی
روی آسایش نبیند هر که پردازم کند!
۷
سالها شد چون شرر در سینه می دزدم نفس
تا مگر آن سنگدل با خویش همرازم کند
۸
رتبه افکار من صائب ز شعری بگذرد
گر به تحسین شاه دریادل سرافرازم کند
تصاویر و صوت


نظرات