صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۲۵۳۵

۱

ناله آتش عنانم رخنه در گردون کند

گریه پا در رکابم شهر را هامون کند

۲

دامن فکر بلند آسان نمی آید به دست

سرو می پیچد به خود تا مصرعی موزون کند

۳

دست لیلی را غرور حسن دارد در نگار

پنجه شیران مگر دلجویی مجنون کند

۴

پای ما از خار صحرای جنون را ساده کرد

وای بر دستی که خار از پای ما بیرون کند

۵

کار با عمامه و دور شکم افتاده است

خم درین محفل بزرگیها به افلاطون کند

۶

رزق ما لب بستگان را بی طلب خواهد رساند

آن که خاک بی زبان را طعمه از قارون کند

۷

صفحه را جیب و بغل گنجینه گوهر شود

خامه صائب چو دست از آستین بیرون کند

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد سوم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۱۱۴

نظرات

user_image
حمید بردسکن
۱۳۹۷/۰۲/۰۴ - ۱۳:۴۴:۲۲
کار با عمامه و طبل شکم افتاده استخم در این‌مجلس بزرگی های به افلاطون کنددو تغییر دادم یکی را به یقیین که در همنشینی طبل شکم و خم را در موارد مشابهه در فرهنگ عامه ما خراسانیان شنیده امولی در مورد محفل و مجلس دلیلی ندارم جز اینکه احساس میکنم دینامیک شعر و بافتار ارگانیک شعر کلمه ی مجلس مناسب تر به نظرم می آید