
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۲۵۳۷
۱
ترک یاران کرده ای ای بیوفا، یار این کند؟
دل زپیمان برگرفتی، هیچ دلدار این کند؟
۲
ترک ما کردی و کردی دشمنی با دوستان
شرم بادت زین عملها، یار با یار این کند؟
۳
جور تو با عاشق سرگشته امروزینه نیست
آزمودم عشق را صدبار، هر بار این کند
۴
طالب عشق رخ خوب تو بودم سالها
خود ندانستم که با من آخر کار این کند
۵
نرگست در عین بیماری کند قصد دلم
کس ندانم در جهان با هیچ بیمار این کند
تصاویر و صوت


نظرات