صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۲۵۵۶

۱

خصم غالب را زبون صبر و تحمل می‌کند

از تواضع سیل را مغلوب خود پل می‌کند

۲

از ترحم حسن جولان می‌نماید در نقاب

ساقی از بی‌ظرفی ما آب در مل می‌کند

۳

با خودآرایان به سر بردن جنون می‌آورد

طرّه دستار اینجا ناز کاکل می‌کند

۴

نیست حسن و عشق اگر یکرنگ با هم، از چه رو

خنده گل رخنه در منقار بلبل می‌کند؟

۵

رتبه افتادگی از کیمیا بالاترست

قطره ناچیز را گوهر تنزل می‌کند

۶

خرده‌ای چون غنچه هرکس را که باشد در گره

زیر چندین پرده از رخسار او گل می‌کند

۷

می‌خورد رزق حلال، آن کس که در ملک وجود

کسب خود را پرده روی توکل می‌کند

۸

از دل پرخون بود گفتار دردآلود من

در بساط شیشه تا می هست قل‌قل می‌کند

۹

قامت خم بیش می‌سازد شتاب عمر را

سیل را پا در رکاب سرعت این پل می‌کند

۱۰

حسن صائب رام می‌گردد ز استغنای عشق

چاره این صید وحشی را تغافل می‌کند

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد سوم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۱۲۳
دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خاط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور  ج ۲ - صائب تبریزی - تصویر ۱۹۹

نظرات