
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۲۵۵۹
۱
عمر را کوته نفسهای پریشان میکند
ختم قرآن را ورقگردانی آسان میکند
۲
خون حنای عید باشد کشتگان عشق را
شمع بیجا گریه بر خاک شهیدان میکند
۳
عاشقان را اختیاری نیست در افشای راز
عشق در دل کار اخگر در گریبان میکند
۴
سینه را دل چاک میسازد به امید وصال
پسته را شوق شکر در پوست خندان میکند
۵
باده را از بیخودان دست تعدی کوته است
سیل در معموره چون افتاد طوفان میکند
۶
میشود از جلوه محشر دو بالا حیرتش
هرکه را آن سرو خوشرفتار حیران میکند
۷
سینههای گرم میگردد خنک از آه سرد
این سفال تشنه را سیراب، ریحان میکند
۸
کجروی از مار راه تنگ بیرون می برد
تنگدستی نفس کافر را مسلمان میکند
۹
از زلیخای جهان بگریز کاین بیآبرو
مصر را بر یوسف بیجرم، زندان میکند
۱۰
از تنآسانی شود هرکس که صائب خرقهپوش
پای خوابآلود پنهان زیر دامان میکند
تصاویر و صوت

نظرات
Polestar