
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۲۵۶۵
۱
خط غزال چشم را آهوی مشکین میکند
چهرههای ساده را بتخانه چین میکند
۲
در گلستانی که چشم بلبلان بیدار نیست
پای خوابآلود کار دست گلچین میکند
۳
نیست یک ساعت هوس را تاب خودداری فزون
این ستمگر آفرین را زود نفرین میکند
۴
گر کند در دادن تشریف، شیرین کوتهی
تیشه را از خون خود فرهاد رنگین میکند
۵
میتوان دیدن ز کشتی اضطراب بحر را
حسن طوفان بیشتر در خانه زین میکند
۶
شکوه کردن از حیات تلخ، کافر نعمتی است
خواب را شیرینی افسانه سنگین میکند
۷
سینه شیرین کلامان در غبار غم خوش است
طوطیان را صافی آیینه خودبین میکند
۸
میکشد در خاکدان جسم، خواری جان پاک
باده تا در خم بود از خشت بالین میکند
۹
این نگاه آشنارویی که من دیدم از او
زود صائب خلق را بیگانه از دین میکند
تصاویر و صوت

نظرات