صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۲۵۷۶

۱

گر نمک در باده آن کان ملاحت افکند

در میان میکشان شور قیامت افکند

۲

چون به سیر ماهتاب آید مه شبگرد من

ماه را از هاله در گرداب حیرت افکند

۳

استخوان در پیکرش صبح سعادت می شود

سایه بر هر کس همای ما به دولت افکند

۴

تا توان در کنج عزلت با سر آزاده زیست

خویش را عاقل چرا در دام صحبت افکند؟

۵

می کند ناز دو بالا بعد ازین بر قمریان

دست اگر بر دوش سرو آن سرو قامت افکند

۶

هست از دنیا نظر بستن نظر واکردنش

هر که بر دنیا نظر از روی عبرت افکند

۷

زیر سقف آسمان صائب چو خونی زیر تیغ

چشم بر هر کس به امید شفاعت افکند

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد سوم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۱۳۲

نظرات