صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۲۵۷۹

۱

گریه من آب در جوی سحر می‌افکند

ناله من شعله در جان اثر می‌افکند

۲

آن لب حرف آفرین چون می‌شود گرم عتاب

آتش یاقوت پنداری شرر می‌افکند

۳

گر تبسم این چنین بر لعل او زور آورد

لرزه بر آب زمین گیر گهر می‌افکند

۴

رشته بی‌تابانه از شرم میان لاغرش

خویش را در کوچه تنگ گهر می‌افکند

۵

گر نخواهی کام خود را تلخ، خوش‌گفتار باش

پسته را شیرین‌زبانی در شکر می‌افکند

۶

هرچه با ما می‌کند عقل سبکسر می‌کند

کشتی ما را معلم در خطر می‌افکند

۷

من کیم تا دفتر دعوی گشاید بال من؟

در بیابان طلب سیمرغ پر می‌افکند

۸

بنده باد بهارانم که از شرم کرم

غنچه را در آستین پوشیده زر می‌افکند

۹

هرکه رد خلق می‌گردد قبول خالق است

وقت آن کس خوش که ما را از نظر می‌افکند

۱۰

پای بر سر می‌گذارد سرکشان خاک را

هرکه چون گل پیش خار و خس سپر می‌افکند

۱۱

شد سر منصور آخر گوی چوگان فنا

میوه چون شد پخته خود را از شجر می‌افکند

۱۲

دور گردان را به احسان یاد کردن همت است

ورنه هر نخلی به پای خود ثمر می‌افکند

۱۳

هرکه چون صائب دل از گرد تعلق پاک کرد

از دهن همچون صدف دایم گهر می‌افکند

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد سوم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۱۳۴
دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خاط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور  ج ۲ - صائب تبریزی - تصویر ۱۳۵

نظرات

user_image
علیرضا تبریزی
۱۳۹۳/۰۷/۲۸ - ۱۸:۵۹:۱۱
دور گردان را به احسان یاد کردن همت استاز دهن همچون صدف دایم گهر می افکند-دور دستان را به احسان یاد کردن همت است از دهن همچون صدف درج گهر می افکند