
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۲۵۹۹
۱
سالکان خودنما قطع بیابان می کنند
و اصلان چون آسمان در خویش جولان می کنند
۲
گوشه عزلت گلستان است بر ارباب فقر
شیر مردان در قفس عیش نیستان می کنند
۳
سنگ طفلان است باغ دلگشا دیوانه را
پسته ما را به زخم سنگ خندان می کنند
۴
طاق ابرویی که من دیدم ازین سنگین دلان
قبله را در گوشه گیری طاق نسیان می کنند
۵
قسمت ما سینه چاک و دل صدپاره است
از همان گلبن که مردم گل به دامان می کنند
۶
جلوه رنگین ندارد عاقبت، هشیار باش
شهپر طاوس را آخر مگس ران می کنند
۷
گر چنین صائب به شور آیند ارباب سخن
شور محشر را حصاری در نمکدان می کنند
تصاویر و صوت


نظرات