
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۲۶۰۳
۱
کی به کوشش عاقلان را نشأه سودا دهند؟
عشق تشریفی بود کز عالم بالا دهند
۲
عارفان چون دل به آن یکتای بی همتا دهند
هر دو عالم را طلاق اول به پشت پا دهند
۳
دست در دامان همت زن که گوهر می شود
قطره آبی اگر از عالم بالا دهند
۴
هر که چون پیکان زبان او بود با دل یکی
راست کیشان چون خدنگش بر سر خود جا دهند
۵
آتش دوزخ زننگ ما نهان در سنگ شد
نامه ما را مگر فردا به دست ما دهند
۶
پایه عزت بلندی گیرد از افتادگی
از قلم چون حرفی افتد در کنارش جا دهند
۷
مستی غفلت عنان صائب زدست ما ربود
چون عنان اختیار ما به دست ما دهند؟
تصاویر و صوت

نظرات