
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۲۶۰۸
۱
منکران چون دیده شرم و حیا بر هم نهند
تهمت آلودگی بر دامن مریم نهند
۲
ساده لوحانی که دل بر زندگانی بسته اند
بر سر ریگ روان بنیاد از شبنم نهند
۳
نام رنگین فکرتان برگرد عالم می دود
بر دل خود دست اگر یک چند چون خاتم نهند
۴
سیر چشمان قناعت با لب تبخاله ریز
داغهای بی نیازی بر دل زمزم نهند
۵
اینقدر استادگی در زخم ناخن می کنند
وای اگر این ناکسان بر زخم ما مرهم نهند
۶
کیمیای سازگاری خار را گل می کند
غم چه سازد با حریفانی که دل بر غم نهند؟
۷
نیست حیف و میل در میزان عدل کردگار
هر چه زین سر بر تو افزودند زان سر کم نهند
۸
زود باشد حشرشان در خاک با قارون شود
این گرانجانان که سیم و زر به روی هم نهند
۹
صائب ارباب هوس دارند جوش العطش
روی اگر بر روی گل چون قطره شبنم نهند
تصاویر و صوت


نظرات