صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۲۶۱۲

۱

رزق هر کس چون صدف از عالم بالا بود

فارغ از چین جبین موجه دریا بود

۲

از دو عالم در گذشتم تا شدم فرد از جهان

زور بر راه آورد چون راهرو تنها بود

۳

محو گردد نقش هستی دل چو گردد صیقلی

جوهر فولاد در آیینه ناپیدا بود

۴

سرمه بیداری دزدست خواب پاسبان

می رود ایمان به غارت دل چو نابینا بود

۵

گر فتد بینا و نابینا به چاهی از قضا

زان میان خجلت نصیب دیده بینا بود

۶

نیست صدر و آستان در مجلس روشندلان

جای کف مانند عنبر بر سر دریا بود

۷

از تبسم چون دهد پیوند دلها را به هم؟

آن که از چین جبین شیرازه دلها بود

۸

گفتگوی طوطیان صائب سراسر قالبی است

هر که بی تعلیم می گوید سخن گویا بود

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد سوم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۱۴۹

نظرات