
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۲۶۲۳
۱
دوش بزم از شور ما یک سینه پرجوش بود
تلخی می محو در گلبانگ نوشانوش بود
۲
نرگس مخمور خون عقل در پیمانه داشت
جلوه مستانه سیلاب متاع هوش بود
۳
گرچه دامن می کشید از سایه خود سرو او
باغ بر گل تنگ از خمیازه آغوش بود
۴
بر نمی آمد صدا از هیچ کس غیر از سپند
شمع مجلس با زبان آتشین خاموش بود
۵
تیره بختی همچو داغ لاله در خون می تپید
از فروغ می در و دیوار اطلس پوش بود
۶
در قفس تیغ زبان ما برآمد از نیام
شعله آواز ما در گلستان خس پوش بود
۷
گلشن از خاموشی ما پرده تصویر شد
خون گل از شعله آواز ما در جوش بود
۸
هیچ کس را صائب از اهل سخن روزی نشد
آنچه از اسباب عشرت قسمت ما دوش بود
تصاویر و صوت


نظرات