
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۲۶۳۴
۱
روح را در تنگنای جسم کی شادی بود؟
مرغ دام افتاده را شادی در آزادی بود
۲
راحت منزل نگردد سنگ راهش همچو سیل
شوق هر کس را که در راه طلب هادی بود
۳
سالکان را سرمه آه و فغان باشد وصول
تا نپیوندد به دریا سیل فریادی بود
۴
دلربایی حسن را در پرده شرم است بیش
چشم خواباندن به ظاهر شرط صیادی بود
۵
شد به آزادی علم تا رفت در گل پای سرو
یک قدم راه از گرفتاری به آزادی بود
۶
فکر عقبی نیست صائب در دل دنیاپرست
جغد را ویران گواراتر زآبادی بود
تصاویر و صوت


نظرات