صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۲۶۴۸

۱

در چمن چون حرف آن بالای موزون می‌رود

سرو چون دزدان ز راه آب بیرون می‌رود

۲

دیده اهل بصیرت کاروانگاه بلاست

هرکه زخمی می‌خورد، از چشم ما خون می‌رود

۳

عشق بالا دست از معشوق دامن می‌کشد

ناقه لیلی عبث دنبال مجنون می‌رود

۴

دانه‌ای در صیدگاه عشق بی‌رخصت مچین

کز بهشت آدم به یک تقصیر بیرون می‌رود

۵

آهوانش در سواد چشم خود جا می‌دهند

هرکه صائب از سواد شهر بیرون می‌رود

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد سوم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۱۶۴

نظرات