
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۲۶۵۱
۱
هر کجا حرف شراب ارغوانی می رود
از دهان خضر آب زندگانی می رود
۲
ناامیدی می دواند موسی ما را به طور
دیگ شوق ما بسر از لن ترانی می رود
۳
هیچ کس از کاروان شوق در دنبال نیست
آتش اینجا پیش پیش کاروانی می رود
۴
حاجت دام و کمندی نیست در تسخیر من
چون ترا می بینم از خونم روانی می رود
۵
کعبه چون بر تن لباس شبروان پوشیده است؟
گر نه شبها بر سر کویش نهانی می رود
۶
صائب ازدل می رود بیرون خیال وصل او
گر ز خاطر یاد ایام جوانی می رود
تصاویر و صوت


نظرات