صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۲۶۹۲

۱

زر و بال منعمان روز قیامت می‌شود

عاقبت هر فلس ماهی داغ حسرت می‌شود

۲

تا برآمد از وطن یوسف عزیز مصر شد

دانه گوهر در زمین پاک غربت می‌شود

۳

از تماشا دیده عاشق نمی‌گیرد قرار

لنگر این بحر خون‌آشام حیرت می‌شود

۴

می‌رسد آخر به جایی بی‌قراری‌های ما

پیچ و تاب عشق زنجیر عدالت می‌شود

۵

شورش سیلاب از کهسار می‌گردد زیاد

سد راه من کجا سنگ ملامت می‌شود

۶

می‌کنندش با سگان در قسمت روزی شریک

چون هما هرکس که از اهل سعادت می‌شود

۷

بوی خون می‌آید از تیغ زبان اعتراض

خرده‌گیری عاقبت تخم عداوت می‌شود

۸

می‌گذارد هرکه پا فهمیده بر روی زمین

بر سرش ابر بلا دست حمایت می‌شود

۹

از سر عادت مکن طاعت که این قدسی‌نژاد

می‌شود شیطان پابرجا چو عادت می‌شود

۱۰

صائب از هرکس که داری رنجشی اظهار کن

شکوه چون در دل گره شد تخم کلفت می‌شود

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد سوم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۱۸۶

نظرات

user_image
سعید صادقی
۱۳۹۹/۰۷/۳۰ - ۱۶:۵۸:۱۵
شکوه چون در دل گره شد را چگونه باید بخوانیم؟ممنون
user_image
سعید
۱۴۰۲/۰۶/۳۰ - ۱۳:۲۷:۳۰
《صائب از هر کس که داری رنجشی اظهار کنشِکوه چون در دل گره شد ، تخمِ کلفت می‌شود》 کُلفَت = رنج و مشقتدکتر صائب تبریزی فوق تخصص اعصاب و روان همان چیزی که تراپیست‌ها امروز می‌گویند صائب ۵۰۰ سال قبل گفته(اگه از کسی رنجشی دارین قبل از اینکه تبدیل به کینه بشه بهش بگین...)