
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۲۶۹۹
۱
جان بیمغزان به خاک تیره واصل میشود
کاروان کف بیابان مرگ ساحل میشود
۲
میشود تن، روح تنپرور به اندک فرصتی
قطره ناصاف آخر مهره گل میشود
۳
جسم هر کس را فلک چون رشته پیچ و تاب داد
عاقبت شیرازه جمعیت دل میشود
۴
جامه فتح است آگاهی درین وحشتسرا
غوطه در خون میزند صیدی که غافل میشود
۵
زیر با منت از بدخویی خلقم که موج
واصل دریا ز دست رد ساحل میشود
۶
دوستی با ناتوانان مایه روشندلی است
موم چون با رشته سازد شمع محفل میشود
۷
شبنم از روشن روانی محو شد در آفتاب
هرکه صائب صاف گردد زود واصل میشود
تصاویر و صوت

نظرات
داریوش گودرزی
داریوش گودرزی