
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۲۷۱۱
۱
کار ما از ساغر پرمی به سامان می شود
مجلس ما از گل ابری گلستان می شود
۲
ناخن الماس ازکارم سری بیرون نبرد
مشکل من کی به سعی سوزن آسان می شود؟
۳
یوسف این زخمی که داری از عزیزان وطن
مرهمش خاکستر شام غریبان می شود
۴
جای هر نیشی که از دست تو دارم بر جگر
گر به هم دوزند صد زخم نمایان می شود
۵
بر سر خاک شهیدان شمع آهی برده ایم
خون ما با دامنی دست و گریبان می شود
۶
صائب از تنگ دهان یار پیش دل مگو
طفل ما بدخوست بهر هیچ گریان می شود!
تصاویر و صوت

نظرات