
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۲۷۱۴
۱
روح چون تنپرور افتد عاقبت تن میشود
آب در آهن چو لنگر کرد آهن میشود
۲
عشق چون خورشید بر ذرات باشد مهربان
عید پروانه است هر شمعی که روشن میشود
۳
میوهٔ شیرین اگر پیدا شود در سرو و بید
عافیت پیدا درین فیروزه گلشن میشود
۴
تیرهبختی کار صیقل میکند با اهل دل
اختر آیینه روشندل ز گلخن میشود
۵
میشود ابر بلا دست حمایت بر سرم
بر چراغ بخت من فانوس دامن میشود
۶
عشق شورانگیز غفلت را ز سر وا میکند
بیقراری خواب سنگین را فلاخن میشود
۷
گر کنم پهلو تهی صائب ز زاهد دور نیست
هرکه با کودن نشیند زود کودن میشود
تصاویر و صوت


نظرات