
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۲۷۱۹
۱
از تجرد نور حکمت در دل افزون میشود
خُم چو خالی شد ز مِی ، جایِ فلاطون میشود
۲
صبر بر بیحاصلی میبایدش چون سرو کرد
در ریاض آفرینش هرکه موزون میشود
۳
می چو شد انگور، بیرون آید از زندان خُم
میبرم غیرت بر آن عاقل که مجنون میشود
۴
بر امید وصل، عاشق تن به سختی میدهد
بهر شیرین کوهکن حمال گلگون میشود
۵
از غبار دل مگر انشای صحرایی کند
ورنه هامون کی حریف شور مجنون میشود؟
۶
میکند در پرده شب جلوه دیگر شراب
از خط افزون نشئه لبهای میگون میشود
۷
نیست قیل و قال ما چون عندلیبان بهر گل
بر سر خار ملامت بیشتر خون میشود
۸
گر چنین خواهد ز بار حرص خم شد پشتها
خاک در اندک زمان منعم ز قارون میشود
۹
پیش عفو حق چه باشد جرم ما آلودگان؟
بحر از سیلاب یک ساعت دگرگون میشود
۱۰
ناصِح بیدرد صائب هرزه میسوزد نفس
میشود فرزانه مجنون مشک اگر خون میشود
تصاویر و صوت


نظرات
سیدمحمد جهانشاهی