صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۲۷۲۹

۱

دیده روشن از فروغ آشنایی می شود

رزق چشم است آنچه صرف روشنایی می شود

۲

هر که خاک نیستی در چشم خود بینی نریخت

گرچه در خلوت کند طاعت ریایی می شود

۳

نقش شیرین بست راه گفتگو بر کوهکن

سخت رویی سد راه آشنایی می شود

۴

رشته پیوند یاران را بریدن سهل نیست

چهره برگ خزان زرد از جدایی می شود

۵

این گشایشها که در بیگانگی من دیده ام

حیف از اوقاتی که صرف آشنایی می شود

۶

می خورندش مردم کوتاه بین آخر به چشم

هر که چون مه فربه از نور گدایی می شود

۷

ناخن تدبیر بیجا خون خود را می خورد

عقده دل، باز از بی دست و پایی می شود

۸

هر سرایی را چراغی هست صائب در جهان

خانه دل روشن از نور خدایی می شود

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد سوم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۲۰۴

نظرات