
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۲۷۳۲
۱
گوش شو هر جا سخن را ساز نتوانی نمود
مهر بر لب زن دلی گرباز نتوانی نمود
۲
بر میاور سر ز جیب خامشی چون شمع روز
گر سر خود را فدای گاز نتوانی نمود
۳
بیقراری می رساند شهپر توفیق را
بال بر هم زن اگر پرواز نتوانی نمود
۴
پا به دامان اقامت، سر به زیر بال کش
پنجه چون در پنجه شهباز نتوانی نمود
۵
حسن در دلهای روشن می نماید خویش را
آه اگر آیینه را پرداز نتوانی نمود
۶
نیست صائب کم ز قدرت در مقام خویش عجز
بر زمین نه ساز را گر ساز نتوانی نمود
تصاویر و صوت

نظرات