
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۲۷۳۵
۱
دل ز پهلوی جنون داد فراغت می دهد
عالمی را مایه از سنگ ملامت می دهد
۲
گر نهالی را دهم از چشمه آیینه آب
از سیه بختی همان بار کدورت می دهد
۳
غنچه شو گر از هجوم عشقبازان درهمی
خنده گل بلبلان را بال جرأت می دهد
۴
حسن می خواهی نگاه گرم را معزول کن
باغبان اهل، گلشن را به غارت می دهد
۵
صائب از دست تهی تا کی شکایت می کنی؟
تنگدستی را فلک در خورد همت می دهد
تصاویر و صوت

نظرات