
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۲۸۰۴
۱
به زخم کهنه شور از زخمهای تازه می افتد
خمارآلود از خمیازه در خمیازه می افتد
۲
محیطی را حبابی چون تواند در گره بستن؟
نگنجد در نظر حسنی که بی اندازه می افتد
۳
به دلتنگی قناعت کن که چون افتاد دل نازک
به شکر خنده ای چون غنچه از شیرازه می افتد
۴
زخط و خال دل برداشتن دشواریی دارد
سیاهی بعد ایامی زداغ تازه می افتد
۵
زما نتوان به خودداری نهفتن میکشیها را
به روی کار زود این بخیه از خمیازه می افتد
۶
نه هر کس مصرعی موزون کند مشهور می گردد
زصد بلبل یکی صائب بلند آوازه می افتد
تصاویر و صوت

نظرات