صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۲۸۰۸

۱

دل آزاده از طولِ اَمَل بسیار می پیچد

که مصحف بر خود از شیرازه زنار می پیچد

۲

کدامین بی ادب زد حلقه بر در، این گلستان را؟

که هر شاخ گلی بر خویشتن چون مار می پیچد

۳

حجاب آب و گِل گردیده سنگِ راه یکتایی

و گر نه رشته تسبیح بر زنار می پیچد

۴

به این بی ناخنی چون می خراشم سینه خود را

صدای تیشه فرهاد در کهسار می پیچد

۵

نمی دانم چه می ریزد زِ کِلکِ نامه پردازم

که هر سطری به خود از درد چون طومار می پیچد

۶

ازین بستانسرا با دست خالی می رود بیرون

سبکدستی که بر هر دامنی چون خار می پیچد

۷

به دور چشم او انگشت زنهاری است هر مژگان

که از بیمار بدخو روز و شب غمخوار می پیچد

۸

مخور صائب فریب فضل از عمامه زاهد

که در گنبد ز بی مغزی صدا بسیار می پیچد

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد سوم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۲۴۰

نظرات

user_image
مهدی
۱۳۹۳/۱۲/۱۲ - ۲۳:۴۴:۵۴
بسیار ممنون
user_image
ناشناس
۱۳۹۴/۱۰/۳۰ - ۰۳:۵۲:۱۵
خودش هم که عمامه دارد
user_image
محسن
۱۳۹۴/۱۱/۲۳ - ۱۹:۱۷:۵۸
بله عمامه داشته، اما زاهد نبوده!
user_image
بیژن
۱۳۹۵/۰۵/۰۴ - ۰۶:۱۷:۰۸
بیت آخرش رو به جای فریب فضل در جاهای دیگه فریب زهد دیده بودم
user_image
پرهام
۱۳۹۶/۰۱/۱۸ - ۰۷:۲۱:۵۶
در گذشته مردم ایران از نوعی پارچه برای بستن سر استفاده میکردن به نام دستار مثل این که بالای سره صائب هست دستار با عمامه فرق داره عمامه کامل به دور سر بسته میشه و توسط روحانیون استفاده میشده و میشه اما دستار یه بخشیش به بالای سرمیاد و در گذشته توسط همه مردم استفاده میشده استفاده از دستار در میان برخی از اقوام ایران که هنوز لباس سنتی شون را حفظ کردن دیده میشه مانند مردم سیستان.
user_image
محدث
۱۳۹۶/۰۲/۱۵ - ۲۳:۵۸:۰۵
جناب پرهام گرامیفکر می کنم با کلمات بازی می کنید و این مطلبی که نوشتید صحت ندارد. عمامه و دستار یکی است. فقط یکی واژه عربی و دیگری فارسی است. هر دو هم به یک معناست. صائب هم خودش در درس علمای حوزه مدتی حاضر شده و دروس حوزوی خوانده و بر سرش هم عمامه و دستار بوده. در اشعارش هم که به عمامه و دستار طعنه می زند( مثلا: در غم دستار بی مغزان اگر پیچیده اند/ ما به سر پیچیدن از دستار فارغ گشته ایم) قصد تنقیص عمامه به سران ریاکار و زهد فروش و بی سواد را داشته نه همه روحانیون و عمامه به سرها را. یکی از دوستان صائب شیخ عبدالرزاق لاهیجی صاحب گوهر مراد و ساکن قم بوده که صائب همیشه مشتاق زیارت وی بوده است.
user_image
فرید بختیاری
۱۳۹۶/۱۲/۲۰ - ۰۳:۰۵:۳۱
با درود و سپاس بابت مدیریت و پربار نمودن این سایت وزین و زحماتی که در این راه مقدس متقبل می‌گردید.به نظرم در مصرع دوم از بیت سوم:"وگرنه رشته تسبیح بر زتار می پیچد"کلمه "زنار" به اشتباه "زتار" قید گردیده‌ است.در پناه حق باشید..
user_image
یاسین
۱۳۹۷/۰۳/۰۹ - ۱۵:۴۴:۳۵
از دوستان بزرگوار خواهش دارم اگر میشه بیت اول و سوم رو معنی کنید
user_image
مصطفا
۱۳۹۸/۰۶/۱۴ - ۰۳:۵۶:۱۵
ببنید قصد زاهد بود، عمامه داشتن و دستار داشتن وسط نیست بحث اینه که بزرگی به ظاهر نیست کسی که بزرگع از درون بزرگه، یک زاهد رو نمیشه با بزرگی عمامه اش سنجید، یا یه کنکوری زو با تعداد کتابش
user_image
هادی
۱۳۹۸/۰۸/۰۳ - ۱۵:۰۸:۵۳
امل به معنی آرزو ، مصحف به معنی کتاب و بشکل اخص کتاب قرآن ، زنار به معنی کمربندی که اهل مسحیت در دوره ایی به کمر می بستند و زتار به معنی کمربند و در اینجا به معنی نخ تسبیح . متخصص نیستم ولی فکر می کنم درست باشه. زهد کسی قابل دیدن نیست ولی اظهار فضل قابل دیدنه به همین خاطر (شاید) فضل درسته. البته اگر پیچش صدای مغز تهی من نباشه :-)
user_image
حامد
۱۳۹۸/۰۸/۰۹ - ۲۲:۲۳:۰۵
سلام و تشکر از سایت وزین گنجورشاه بیت غزل مسلما" بیت آخر است که محل مناقشه و بحث قرار گرفته و مثل ضربالمثل در افواه افتاده است . در گذشته و حال زهد خشک و زاهد در مقابل عشق و عرفان بوده و هست . زاهد به معنای ظاهری قرآن توجه داشته و در پی فقه بوده و عارف سالک در باطن قرآن محو شده و عشق رسیده . توامندی صائب در یافتن وجوه ظاهری برای درک معانی لفظی است برای همین یاوه گویی های زاهدان را مانند طبل توخالی به گنبد و و پزواک صدا تشبیه کرده وتوخالی بودن آنها از معرفت را به زیبایی و رسایی یاد آوری کرده است .
user_image
نازیه
۱۳۹۹/۰۲/۱۴ - ۱۶:۱۷:۲۶
اگر لطف کنید کسی همی غزل را در مجموع تفسیر معنی کنید. ممنون تان.
user_image
آرش ترابی خواه
۱۳۹۹/۰۳/۰۹ - ۰۳:۲۵:۱۹
قسمتی از این شعر را شکیلا در آلبوم "کمی با من مدارا کن" خوانده است. نام track صدای عشق
user_image
ع.آغازعشق است
۱۳۹۹/۰۹/۲۶ - ۰۶:۰۲:۱۹
آقای/خانم محدث خوب، چرا 《مدتی》 مشق حوزه خوندن؟ بعدش صائب ازدواج کردن؟ ترک تحصیل کردن؟یا...وقتی بازبون خودش میگه: مخورفریب.... از عمامه زاهدکه--درگنبدزبی مغزی--'صدابسیارگی پیچد>>>یعنی:گنبد(سر یا کله ی مبارک وعمامه دار)داره لاف میزنه و فریب هست نه عرفان>> ومعتقده که این ازبی مغزیست ،.....موافقشم ، بلاخره تا کی....
user_image
سید احسان حسینی
۱۴۰۱/۰۷/۲۶ - ۱۶:۴۹:۲۲
مخور صائب فریب زهد ز عماعه زاهد  که در گنبد ز بی مغزی صدا بسیار است
user_image
سفید
۱۴۰۱/۱۰/۲۷ - ۰۹:۲۸:۴۶
  دل آزاده از طول امل بسیار می پیچد...  
user_image
محمد لطفی
۱۴۰۲/۰۲/۰۳ - ۰۵:۵۲:۰۸
جناب صائب در طول عمر خود با زاهدان ریایی با قلم و ظرافت خاص در طبع شعر جنگیده  مثلا  فریب گریه زاهد مخور ز ساده دلی            که دام در دل دانه است سبحه داران را یا در شعر دیگر  این کنج عزلتی که گرفتست شیخ شهر         در چشم اهل  دیده کمینگاه شهرت است یا در شعر دیگر  رتبه زمزمه عشق ندارد زاهد                       بگذارید که آوازه جنت شنود  یا در شعر دیگر فغان که زاهد بی معرفت نمی داند                  که کار هیزم تر می‌کند عبادت خشک یا در شعر دیگر  ساحل ز جوش سینه دریاست بی‌خبر                   با زاهدان خشک مکن گفتگوی دل یا در شعر دیگر  پشه با شب زنده داری خون مردم می‌خورد              زینهار از زاهد شب زنده دار اندیشه کن یا در شعر دیگر زاهد خشک کجا ، گریه مستانه کجا                    آب در دیده تصویر نگردد هرگز  #محمدلطفی   
user_image
جواد عباس زاده
۱۴۰۲/۰۷/۲۳ - ۱۷:۱۸:۲۶
صائب خودش شیخ صوفی و پارسایی سرامد بوده و همین لباسش نشان صدق بر ان است