
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۲۸۱۹
۱
غم از سنگ ملامت نیست سرگرم محبت را
دو بالا خنده این کبک از کوه و کمر گردد
۲
دعای بیخودان نومید برگشتن نمی داند
اثر مگذار از خود تا دعا صاحب اثر گردد
۳
مصور شد مرا این نکته در محراب از واعظ
که هر کس رو به خلق آرد رخش از قبله برگردد
۴
ندارد پیروی دل واپسی، پیشی مجو بر کس
که در دنبال باشد چشم هر کس راهبر گردد
۵
گذارد چون صدف هر کس زغیرت بر جگر دندان
به اندک فرصتی صائب دهانش پرگهر گردد
۶
فروغ روی آتشناک از خط بیشتر گردد
زخاک این آتش سوزنده افزون شعله ور گردد
۷
زخونریز اسیران نیست باک آن جامه گلگون را
ز اشک شمع کی پیراهن فانوس تر گردد؟
۸
زکوه قاف آسان است عنقا را برآوردن
صدا از کوه تمکین تو ممکن نیست برگردد
تصاویر و صوت

نظرات