صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۲۸۲۵

۱

اگر از پرده زلف سیه رویش عیان گردد

جهان از خنده برق تجلی گلستان گردد

۲

نگه دارد خدا از چشم بد، حیرانیی دارم

که اشک گرمرو در چشم من خواب گران گردد

۳

چه خواهد بود حال کشتی بی ناخدای ما

در آن دریای پرشورش که لنگر بادبان گردد

۴

به نیکان هر که بنشیند، بدان را نیک پندارد

نشیند با بدان هر کس، به نیکان بدگمان گردد

۵

چرا آواره او فکر خان و مان کند صائب؟

چرا در فصل گل بلبل به گرد آشیان گردد؟

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد سوم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۲۴۸

نظرات