صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۲۸۳۹

۱

نسیم نوبهاران بر دماغم بار می‌گردد

گل بی‌خار در پیراهن من خار می‌گردد

۲

تن خاکی نگیرد پیش راه پاکدامانان

که در بر روی یوسف باز از دیوار می‌گردد

۳

نهد احسان ساقی تاج لعل از باده‌اش بر سر

سر هرکس که در میخانه بی‌دستار می‌گردد

۴

چنان ترسیده است آیینه‌ام از پرتو منت

که از صیقل جهان بر دیده من تار می‌گردد

۵

ز سختی‌های دوران می‌شود دشوارها آسان

مصور صورت شیرین درین کهسار می‌گردد

۶

نباشد در جگر آب مروت بحر را، ورنه

چو گوهر جام ما از قطره‌ای سرشار می‌گردد

۷

ندارد با زمین گیران غفلت گفت‌وگو سودی

ره خوابیده کی ز آواز پا بیدار می‌گردد؟

۸

نگردانند از سنگ ملامت رو خداجویان

که چون سیلاب سنگین شد سبک‌رفتار می‌گردد

۹

درشتی‌های ره را عذرخواهی نیست چون منزل

اگر مردن نباشد زندگی دشوار می‌گردد

۱۰

در ایام کهنسالی ز دنیا رو به عقبی کن

که می‌افتد به هرسو مایل این دیوار می‌گردد

۱۱

ز بی‌آرامی از نقش مراد افتاده‌ای غافل

چو شد استاده آب آیینه گلزار می‌گردد

۱۲

در پوشیده سد ره شود مهمان غیبی را

گران‌خوابی حجاب دولت بیدار می‌گردد

۱۳

دل روشن ز حرف و صوت هیهات است بگشاید

بر این آیینه عکس طوطیان زنگار می‌گردد

۱۴

چرا اندیشم از زخم زبان ناصحان صائب؟

که سوهان از درشتی‌های من هموار می‌گردد

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد سوم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۲۵۵
دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خاط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور  ج ۲ - صائب تبریزی - تصویر ۲۱۴

نظرات