
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۲۸۴۰
۱
سخنسنجی سرآمد در فن گفتار میگردد
که چون پرگار گرد نقطهای صدبار میگردد
۲
ندارد همچو من دیوانهای دامان این صحرا
که کوه از نالهام کبک سبکرفتار میگردد
۳
حذر کن زینهار از اتفاق دشمن عاجز
که چون پیوسته گردد مور با هم مار میگردد
۴
ندارد در جگر آب مروت ابر دریا دل
وگرنه ظرف ما از قطرهای سرشار میگردد
۵
حباب از ترک سر در یک نفس دریای گوهر شد
خوشا مستی که در میخانه بیدستار میگردد
۶
نماند از درد و داغ عشق آهم در جگر صائب
نسیم از جوش گل بیرون این گلزار میگردد
تصاویر و صوت


نظرات