صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۲۸۶۵

۱

ز بالیدن ترا هردم لباسی تازه می‌گردد

نگنجد در قبا حسنی که بی‌اندازه می‌گردد

۲

که را ای غنچه‌لب این لعل میگون است از خوبان؟

که صد برگ از تماشایش گل خمیازه می‌گردد

۳

نباشد لاله‌ای حاجت جگرگاه بدخشان را

کجا رخسار او منت‌پذیر از غازه می‌گردد؟

۴

ز خط هر چند شد زیر و زبر مجموعه حسنت

همان از طاق ابروی تو ایمان تازه می‌گردد

۵

به دعوی لب گشودن می‌دهد یاد از تهی‌مغزی

که چون خُم خالی از می شد بلندآوازه می‌گردد

۶

عزیزی هرکه را در مصر هستی از سفر آید

مرا داغ دل گم‌گشته از نو تازه می‌گردد

۷

مرا گر خنده‌ای چون غنچه در سالی شود روزی

به لب تا از ته دل می‌رسد خمیازه می‌گردد

۸

ز عاشق حسن صائب می‌شود مشهور در خوبی

گلستانی ز یک بلبل بلند آوازه می‌گردد

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد سوم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۲۶۷

نظرات