
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۲۸۶۶
۱
مگر قسمت مرا زان تیغ زخمی تازه میگردد؟
که زخم کهنهام بیبخیه از خمیازه میگردد
۲
بساط پرتو خورشید و مه برچیده خواهد شد
به این دستور اگر حسن تو بیاندازه میگردد
۳
مکن از ماندگی اندیشه، پا مردانه در ره نه
که از صدق طلب سنگ نشان جمازه میگردد
۴
ز جمعیت پریشان میشوم، سیپاره را مانم
ز هم پاشیدن صحبت مرا شیرازه میگردد
۵
مکن زنهار دور از آستان خویش صائب را
که از بلبل گلستان صاحب آوازه میگردد
تصاویر و صوت

نظرات