صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۲۸۶۷

۱

زشکر خنده پنهان او دل تازه می گردد

ز احسان نهانی جان سایل تازه می گردد

۲

مشو زنهار از یکتایی محمل نشین غافل

زشوخی گرچه در هر جلوه محمل تازه می گردد

۳

مروت نیست چون باد سحر پیچد به دامن پا

سبکروحی که از رفتار او دل تازه می گردد

۴

شکفت از غنچه پیکان او گلگل دل تنگم

که جان از صحبت یاران یکدل تازه می گردد

۵

ز اشک شمع بر خاکستر پروانه در شبها

امید خونبهای من به قاتل تازه می گردد

۶

مده از دست با گردن فرازی خاکساری را

که برگ از ابر و باران، ریشه از گل تازه می گردد

۷

مکش سر از خط تسلیم اگر آزادگی خواهی

که از پیچ و خم بیجا سلاسل تازه می گردد

۸

سخن را هست در مشکل پسندی رغبتی صائب

که می باشد زمین هر چند مشکل، تازه می گردد

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد سوم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۲۶۸

نظرات